بالاتر از ترانه...

...

قد خمیده ما سهلت نماید اما...

یه وقتایی انقدر بی انگیزه میشم که واسه یه روزنه امید به هر چیزی متوصل میشم.همه دارن تلاش میکنن که یه جوری مانع راهم بشن.شاید واسه این تحت تاثیر حرفاشون قرار میگیرم که خودم هم هنوز مطمئن نیستم.دست خودمم نیست.انقدر با چیزای متفرقه سرگرم شدم که حتی فرصتی برای فکر کردن به هدفم نداشتم.بعد کلی انرژی منفی،کلی حس بد از سمت ادمایی که اصلا ازشون انتظار نداشتم، خواستم واسه خودم یه امیدی پیدا کنم.شب یلدا بعد از اینکه واسه کل فامیل فال گرفتم تا مطمئن بشم جواب میده ،نیت کردمو حافظو قسم دادم ...انگار جواب داد...ته دلم خوشحالم ولی هنوز میترسم.!شما چجوری هدفتونو پیدا کردید؟اصلا بهش فکر کردید یا دنبالش بودید؟کاش کسی کمکم میکرد ...کاش بشه چند سال بعد ،بعد از اینکه راهمو پیداکردم و به هدفم رسیدم،بیام و به این سردرگمی امروزم بخندم...


تنهاااییییی

‏شب ها افکاری از قبیل من چقد تنهام،من چقد تنهام،من چقد زیاد تنهام و من بسیار تنها هستم به ذهن ادم خطور میکنه.


پ.ن:ادم اینجا احساس غربت میکنه😐😞حس میکنم دارم با دیوار حرف میزنم🙃

چه کار به غم های هم داریم؟!

راست میگفت
من غمی ندارم
اگر نا امیدی جدایِ از غم تعریف شود

راست میگفت
من
غمی ندارم

ولی
 در عمق همین بی غمی هم
غمی نشسته

دروغ نمی گفت..
ولی خوب نگاه نکرده بود..

 z_h

Designed By Erfan Powered by Bayan